شوخ روی. بی باک و گستاخ. (ناظم الاطباء). جسور. گستاخ. متهور. بی باک، وقح. وقیح. (از تاج المصادر بیهقی). سرتخ. سمج. بیشرم (: مردم ساروان به خراسان) مردمانی اند شوخ روی و جنگی و دزدپیشه و ستیزه کار و بی وفا و خون خواره. (حدود العالم). و مردمان روستا (به ایلاق در ماوراءالنهر) بیشتر کیش سپیدجامگان دارند و مردمانی اند جنگی و شوخ روی. (حدود العالم). و این ترکان گنجینه، مردمانی اند دزدپیشه، کاروان شکن و شوخ روی و اندر آن دزدی جوانمردپیشه. (حدود العالم). جهانجوی گفت ای بد شوخ روی ز من هرچه بینی تو فردا بگوی. فردوسی. بیامد فرستادۀ شوخ روی سر تور بنهاد در پیش اوی. فردوسی. با دیلمان به لاسگری اشتلم کند گر داند ار نداند آن شوخ روی شنگ. سوزنی. اما تو خود مهمان شوخ روی وقح افتاده ای اگر من جملۀ اوراق و اثمار بر تو نثار کنم تو سیر نگردی. (سندبادنامه ص 169). رجل سفیق الوجه، مرد شوخ روی بی شرم. (منتهی الارب)
شوخ روی. بی باک و گستاخ. (ناظم الاطباء). جسور. گستاخ. متهور. بی باک، وقح. وقیح. (از تاج المصادر بیهقی). سرتخ. سمج. بیشرم (: مردم ساروان به خراسان) مردمانی اند شوخ روی و جنگی و دزدپیشه و ستیزه کار و بی وفا و خون خواره. (حدود العالم). و مردمان روستا (به ایلاق در ماوراءالنهر) بیشتر کیش سپیدجامگان دارند و مردمانی اند جنگی و شوخ روی. (حدود العالم). و این ترکان گنجینه، مردمانی اند دزدپیشه، کاروان شکن و شوخ روی و اندر آن دزدی جوانمردپیشه. (حدود العالم). جهانجوی گفت ای بد شوخ روی ز من هرچه بینی تو فردا بگوی. فردوسی. بیامد فرستادۀ شوخ روی سر تور بنهاد در پیش اوی. فردوسی. با دیلمان به لاسگری اشتلم کند گر داند ار نداند آن شوخ روی شنگ. سوزنی. اما تو خود مهمان شوخ روی وقح افتاده ای اگر من جملۀ اوراق و اثمار بر تو نثار کنم تو سیر نگردی. (سندبادنامه ص 169). رجل سفیق الوجه، مرد شوخ روی بی شرم. (منتهی الارب)
ژان باتیست. پزشک و کاشف فرانسوی. وی بسال 1867 میلادی در نویی -سور - سن تولد و به سال 1936 میلادی در سفر دریا وفات یافت. پسر شارکو (ژان مارتن) و مصنف آثار درخشان در زمینۀ مطالعات خود در اقیانوسهای مناطق جنوبی است ژان مارتن. پزشک فرانسوی که بسال 1825 میلادی در شهر پاریس متولد و بسال 1893م. وفات یافت. شهرت او بسبب آثاری است که درباره بیماریهای عصبی تصنیف کرده است. رجوع به روانشناسی از لحاظ تربیت دکتر علی اکبر سیاسی شود
ژان باتیست. پزشک و کاشف فرانسوی. وی بسال 1867 میلادی در نویی -سور - سن تولد و به سال 1936 میلادی در سفر دریا وفات یافت. پسر شارکو (ژان مارتن) و مصنف آثار درخشان در زمینۀ مطالعات خود در اقیانوسهای مناطق جنوبی است ژان مارتن. پزشک فرانسوی که بسال 1825 میلادی در شهر پاریس متولد و بسال 1893م. وفات یافت. شهرت او بسبب آثاری است که درباره بیماریهای عصبی تصنیف کرده است. رجوع به روانشناسی از لحاظ تربیت دکتر علی اکبر سیاسی شود
دهی است از دهستان کره سنی بخش شاهپور شهرستان خوی، دارای 170 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، 315 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کره سنی بخش شاهپور شهرستان خوی، دارای 170 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، 315 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از دهستانهای تابع طیبات مشهد است و نفوس آن در حدود 23046 تن است. قرای عمده دهستان عبارتند از گندم شاد با 822 تن سکنه و کردیان با 1021 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) قصبۀ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان. (یادداشت مؤلف)
یکی از دهستانهای تابع طیبات مشهد است و نفوس آن در حدود 23046 تن است. قرای عمده دهستان عبارتند از گندم شاد با 822 تن سکنه و کردیان با 1021 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) قصبۀ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان. (یادداشت مؤلف)
کشندۀ شوی. شوی کشنده. شوهرکش، کنایه از دنیا: فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش. اسدی. دانش بجوی اگرت نبرد از راه این گنده پیر شوی کش رعنا. ناصرخسرو. این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. این زال شوی کش چو تو بس دیده ست از وی بشوی دست زناشوئی. ناصرخسرو
کشندۀ شوی. شوی کشنده. شوهرکش، کنایه از دنیا: فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش. اسدی. دانش بجوی اگرت نبرد از راه این گنده پیر شوی کش رعنا. ناصرخسرو. این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. این زال شوی کش چو تو بس دیده ست از وی بشوی دست زناشوئی. ناصرخسرو
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور